فیض کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۱۲۱: بادهٔ عشق در کدوی من است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بادهٔ عشق در کدوی من است مستی چرخ از سبوی من است هفت دریا اگر شود پر می کمترین جرعهٔ گلوی من است ماه بهر منست لاغر و زرد مهر هم گرم جست و جوی من است بهر من میدود سپهر برین انجمش هم نثار کوی من است الف قامتم چو برخیزد تا شود ظاهر آنچه خوی من است شق شود آسمان زتنگی جا ریزد انجم که روز طوی من است هر چه جز حق بمن بود محتاج گر محبست و گر عدوی من است نفس کلی و عقل اول را گردش آسیا زجوی من است عشق مشاطه است حسنم را کون آینه دار روی من است پاسبانیست عقل بر در من و هم مسکین گدای کوی من است هست چو گان عشق در دستم هم نه و هم چهار کوی من است بهر من ساختند هشت بهشت نار هم بهر شست و شوی من است کون را فی الحقیقه قبله منم روی هر دو جهان بسوی من است دم رحمانم آمده زیمن همه عالم گرفته بوی من است هر حدیثی که بوی درد کند تو یقین دان که گفتگوی من است خوش در آغوش آورم روزی قامت آنکه آرزوی من است فیض بالا روی بس است ارچه شعر معراج های هوی من است فیض کاشانی