فیض کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۱۰۱: دمبدم دل ما را از الست پیغام است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دمبدم دل ما را از الست پیغام است از بلی بلی جانرا تازه تازه اسلامست خاص می نه پندارد کاین بروز اول بود بعد از آن سخن بگسست این عقیده عامست گوش هر خدا بینی مستمع بود از حق وانکه او نمی بیند بی گمان که او خامست هر دو کون را ایزد دم بدم در ایجاد است خلق راست راز کن مستی که بی جام است بهر صید جان پاک دامها کنند از خاک تا شود به از املاک یا رب این چه انعامست مرغهای جان آید در شباک تن افتد در بلا شود پخته زانکه بی بلا خام است فوج فوج از آن عالم آورند جانها را تا کدام ناکام و تا کدام را کامست زمرهٔ سعید آیند زمرهٔ شقی گردند تا چه در قضا رفته تا چه هر کرا نامست زآتش غم عشقی جان و دل نشد پخته ساز ره نکردی فیض کار بارو تو خامست فیض کاشانی