فیض کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۷۸: گفتم چه چاره سازم با عشق چاره سوزت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گفتم چه چاره سازم با عشق چاره سوزت گفتا که چاره آورد این کارها بروزت گفتم که سوخت جانم در آتش فراقت گفتا که کار خامست باید جفا هنوزت گفتم زسوز هجران آمد مرا بلب جان گفتا که سازی آخر سربرکند زسوزت گفتم تموز هجران در من فکند آتش گفتا بهار وصلی آید پس از تموزت گفتم که با سگانت دیریست آشنایم گفتا بلی ولی من نشناختم هنوزت گفتم که نیست جایز از عاشقان بریدن گفتا که ما معافیم از جان لایجوزت سربسته حیرت افزود آیا چها کند باز با اهل دانش ای فیض گرحل شود رموزت فیض کاشانی