فیض کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۷۱: گرانی از بدرون آید از در جنت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گرانی از بدرون آید از در جنت برون روم زدر دیگر ای فلان همت خیال قرب گرانان دلم گران دارد چو جای دیدن ایشان و کلفت صحبت شود زدور چو سنگین عمامهٔ پیدا نعوذ بالله از این قوم فاقرؤا تبت بسر ببسته و پیچیده حبلهای مسد برد زحبلش حمالهٔ الحطب غیرت عمامهای گران بر سرگران جانان چو کوه بر سر کوهیست در دل الفت از آن عمامه سنگین بسر نهد سنگین که بر زمین بنشاند قرارهٔ کلفت اگر عمامهٔ سنگین گران بسر ننهند زجا گیرد و در آید جهان همه وحشت بمعنی است گران چونکه بر دلست گران تنش اگر چه سبک باشد از ره صورت خدا زشر گرانش نگاه میدارد کسی که خوی کند همچو فیض با خلوت فیض کاشانی