فیض کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۴۴: ای در هوای وصل تو گسترده جانها بالها
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای در هوای وصل تو گسترده جانها بالها تو در دل ما بوده ای در جستجو ما سالها ای از فروغ طلعتت تابی فتاده در جهان وی از نهیب هیبتت درملک جان زلزالها ای ساکنان کوی تو مست از شراب بیخودی وی عاشقان روی تو فارغ زقیل و قالها سرها زتو پرغلغله جانها زتو پرولوله تنها زتو در زلزله دلها زتو در حالها تن میکند از جان طرب جا ندارد از جانان طرب برمقتضای روحها جنبش کند تمثالها کردی تجلی بی نقاب تابانتر از صد آفتاب ما را فکندی در حجاب از ابر استدلالها آثار خود کردی عیان در گلشن حسن بتان تا سوی حسن بی نشان جانها گشاید بالها دادی بتانرا آب و رنگ در سینه دل مانند سنگ در شستشان دام بلا از زلف و خط و خالها مارا ندادی صبر و تاب و زما گرفتی رنگ و آب و زبیدلان جستی حساب از ذره و مثقالها ای فیض بس کند زین انین در صنع صانع را ببین تا آن زمین کز این زمین افتد برون اثقالها فیض کاشانی