سعدی شیرازی
غزل های سعدی
غزل ۶۱۲: جمعی که تو در میان ایشانی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
جمعی که تو در میان ایشانی زآن جمع به در بود پریشانی ای ذات شریف و شخص روحانی آرام دلی و مرهم جانی خرم تن آن که با تو پیوندد وآن حلقه که در میان ایشانی من نیز به خدمتت کمر بندم باشد که غلام خویشتن خوانی بر خوان تو این شکر که می بینم بی فایده ای مگس که می رانی هر جا که تو بگذری بدین خوبی کس شک نکند که سرو بستانی هرک این سر دست و ساعدت بیند گر دل ندهد به پنجه بستانی من جسم چنین ندیده ام هرگز چندان که قیاس می کنم جانی بر دیده من برو که مخدومی پروانه به خون بده که سلطانی من سر ز خط تو بر نمی گیرم ور چون قلمم به سر بگردانی این گرد که بر رخ است می بینی وآن درد که در دل است می دانی دودی که بیاید از دل سعدی پیداست که آتشیست پنهانی می گوید و جان به رقص می آید خوش می رود این سماع روحانی سعدی شیرازی