فیض کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۲۴: آفتاب وصل جانان بر نمی آید مرا
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آفتاب وصل جانان بر نمی آید مرا وین شب تاریک هجران سرنمی آید مرا دل همیخواهد که جان در پایش افشانم ولی یکنفس آن بیوفا بر سر نمی اید مرا طالع شوریده بین کان مایهٔ شوریدگی بی خبر یکبار از در در نمی اید مرا ازطرب شیرینترست آن نوش لب لیکن حسود قامت چون نخل او در بر نمی آید مرا بخت بدبین کز پیامی خاطر ما خوش نکرد آرزوئی از نکویان بر نمی آید مرا زرد شد برک نهال عیش در دل سالهاست لاله رخساری بچشم تر نمی آید مرا من زرندی و نظر بازی نخواهم توبه کرد هیچ کاری فیض ازین خوشتر نمی آید مرا فیض کاشانی