فیض کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۱۱: از دل که برد آرام حسن بتان خدا را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از دل که برد آرام حسن بتان خدا را ترسم دهد بغارت رندی صلاح ما را ساز و شراب و شاهد نی محتسب نه زاهد عیشی است بی کدورت بزمیست بی مدارا مجلس ببانک نی ساز مطرب سرود پرداز ساقی مهٔ دل افروز شاهد بت دل آرا با اینهمه چسان دین در دل قرار گیرد تقوی چگونه باشد در کام کس گوارا از محتسب که ما را منع از شراب فرمود ساغر گرفت بر کف میخورد آشکارا آن زاهدی که با ما خشم و ستیزه میکرد شاهد کشید در بر فی زمره السّکارا فهمید عشق زاهد شاهد گرفت عابد میخانه گشت مسجد واعظ بماند جا را چون طبع ما جوان شد با پیر کی توان بود کر چلّه را بماندیم معذور دار ما را فیض از کلام حافظ میخوان برای تعوید دل میرود زدستم صاحبدلان خدا را فیض کاشانی