سعدی شیرازی
غزل های سعدی
غزل ۶۱۰: بندهام گر به لطف میخوانی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بنده ام گر به لطف می خوانی حاکمی گر به قهر می رانی کس نشاید که بر تو بگزینند که تو صورت به کس نمی مانی ندهیمت به هر که در عالم ور تو ما را به هیچ نستانی گفتم این درد عشق پنهان را به تو گویم که هم تو درمانی بازگفتم چه حاجت است به قول که تو خود در دلی و می دانی نفس را عقل تربیت می کرد کز طبیعت عنان بگردانی عشق دانی چه گفت تقوا را پنجه با ما مکن که نتوانی چه خبر دارد از حقیقت عشق پای بند هوای نفسانی خودپرستان نظر به شخص کنند پاک بینان به صنع ربانی شب قدری بود که دست دهد عارفان را سماع روحانی رقص وقتی مسلمت باشد کآستین بر دو عالم افشانی قصه عشق را نهایت نیست صبر پیدا و درد پنهانی سعدیا دیگر این حدیث مگوی تا نگویند قصه می خوانی سعدی شیرازی