سعدی شیرازی
غزل های سعدی
غزل ۵۹۹: چون تنگ نباشد دل مسکین حمامی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چون تنگ نباشد دل مسکین حمامی که ش یار هم آواز بگیرند به دامی دیشب همه شب دست در آغوش سلامت و امروز همه روز تمنای سلامی آن بوی گل و سنبل و نالیدن بلبل خوش بود دریغا که نکردند دوامی از من مطلب صبر جدایی که ندارم سنگیست فراق و دل محنت زده جامی در هیچ مقامی دل مسکین نشکیبد خو کرده صحبت که برافتد ز مقامی بی دوست حرام است جهان دیدن مشتاق قندیل بکش تا بنشینم به ظلامی چندان بنشینم که برآید نفس صبح کان وقت به دل می رسد از دوست پیامی آنجا که تویی رفتن ما سود ندارد الا به کرم پیش نهد لطف تو گامی زان عین که دیدی اثری بیش نمانده ست جانی به دهان آمده در حسرت کامی سعدی سخن یار نگوید بر اغیار هرگز نبرد سوخته ای قصه به خامی سعدی شیرازی