سعدی شیرازی
غزل های سعدی
غزل ۵۸۵: اگر تو پرده بر این زلف و رخ نمیپوشی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
اگر تو پرده بر این زلف و رخ نمی پوشی به هتک پرده صاحب دلان همی کوشی چنین قیامت و قامت ندیده ام همه عمر تو سرو یا بدنی شمس یا بناگوشی غلام حلقه سیمین گوشوار توام که پادشاه غلامان حلقه در گوشی به کنج خلوت پاکان و پارسایان آی نظاره کن که چه مستی کنند و مدهوشی به روزگار عزیزان که یاد می کنمت علی الدوام نه یادی پس از فراموشی چنان موافق طبع منی و در دل من نشسته ای که گمان می برم در آغوشی چه نیکبخت کسانی که با تو هم سخنند مرا نه زهره گفت و نه صبر خاموشی رقیب نامتناسب چه اهل صحبت توست که طبع او همه نیش و تو سر به سر نوشی به تربیت به چمن گفتم ای نسیم صبا بگوی تا ندهد گل به خار چاووشی تو سوز سینه مستان ندیدی ای هشیار چو آتشیت نباشد چگونه برجوشی تو را که دل نبود عاشقی چه دانی چیست تو را که سمع نباشد سماع ننیوشی وفای یار به دنیا و دین مده سعدی دریغ باشد یوسف به هر چه بفروشی سعدی شیرازی