سعدی شیرازی
غزل های سعدی
غزل ۵۸۴: هرگز آن دل بنمیرد که تو جانش باشی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هرگز آن دل بنمیرد که تو جانش باشی نیکبخت آن که تو در هر دو جهانش باشی غم و اندیشه در آن دایره هرگز نرود به حقیقت که تو چون نقطه میانش باشی هرگزش باد صبا برگ پریشان نکند بوستانی که چو تو سرو روانش باشی همه عالم نگران تا نظر بخت بلند بر که افتد که تو یک دم نگرانش باشی تشنگانت به لب ای چشمه حیوان مردند تشنه تر آن که تو نزدیک دهانش باشی گر توان بود که دور فلک از سر گیرند تو دگر نادره دور زمانش باشی وصفت آن نیست که در وهم سخندان گنجد ور کسی گفت مگر هم تو زبانش باشی چون تحمل نکند بار فراق تو کسی با همه درد دل آسایش جانش باشی ای که بی دوست به سر می نتوانی که بری شاید ار محتمل بار گرانش باشی سعدی آن روز که غوغای قیامت باشد چشم دارد که تو منظور نهانش باشی سعدی شیرازی