سعدی شیرازی
غزل های سعدی
غزل ۵۸۲: یار گرفتهام بسی چون تو ندیدهام کسی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
یار گرفته ام بسی چون تو ندیده ام کسی شمع چنین نیامده ست از در هیچ مجلسی عادت بخت من نبود آن که تو یادم آوری نقد چنین کم اوفتد خاصه به دست مفلسی صحبت از این شریفتر صورت از این لطیفتر دامن از این نظیفتر وصف تو چون کند کسی خادمه سرای را گو در حجره بند کن تا به سر حضور ما ره نبرد موسوسی روز وصال دوستان دل نرود به بوستان یا به گلی نگه کند یا به جمال نرگسی گر بکشی کجا روم تن به قضا نهاده ام سنگ جفای دوستان درد نمی کند بسی قصه به هر که می برم فایده ای نمی دهد مشکل درد عشق را حل نکند مهندسی این همه خار می خورد سعدی و بار می برد جای دگر نمی رود هر که گرفت مونسی سعدی شیرازی