سعدی شیرازی
غزل های سعدی
غزل ۵۷۷: امیدوارم اگر صد رهم بیندازی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
امیدوارم اگر صد رهم بیندازی که بار دیگرم از روی لطف بنوازی چو روزگار نسازد ستیزه نتوان برد ضرورت است که با روزگار در سازی جفای عشق تو بر عقل من همان مثل است که سرگزیت به کافر همی دهد غازی دریغ بازوی تقوا که دست رنگینت به عقل من به سرانگشت می کند بازی بسی مطالعه کردیم نقش عالم را ز هر که در نظر آید به حسن ممتازی هزار چون من اگر محنت و بلا بیند تو را از آن چه که در نعمتی و در نازی حدیث عشق تو پیدا نکردمی بر خلق گر آب دیده نکردی به گریه غمازی زهی سوار که صد دل به غمزه ای ببری هزار صید به یک تاختن بیندازی تو را چو سعدی اگر بنده ای بود چه شود که در رکاب تو باشد غلام شیرازی گرش به قهر برانی به لطف بازآید که زر همان بود ار چند بار بگدازی چو آب می رود این پارسی به قوت طبع نه مرکبیست که از وی سبق برد تازی سعدی شیرازی