سعدی شیرازی
غزل های سعدی
غزل ۵۶۲: دو چشم مست تو برداشت رسم هشیاری
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دو چشم مست تو برداشت رسم هشیاری و گر نه فتنه ندیدی به خواب بیداری زمانه با تو چه دعوی کند به بدمهری سپهر با تو چه پهلو زند به غداری معلمت همه شوخی و دلبری آموخت به دوستیت وصیت نکرد و دلداری چو گل لطیف ولیکن حریف اوباشی چو زر عزیز ولیکن به دست اغیاری به صید کردن دل ها چه شوخ و شیرینی به خیره کشتن تن ها چه جلد و عیاری دلم ربودی و جان می دهم به طیبت نفس که هست راحت درویش در سبکباری گر افتدت گذری بر وجود کشته عشق سخن بگوی که در جسم مرده جان آری گرت ارادت باشد به شورش دل خلق بشور زلف که در هر خمی دلی داری چو بت به کعبه نگونسار بر زمین افتد به پیش قبله رویت بتان فرخاری دهان پر شکرت را مثل به نقطه زنند که روی چون قمرت شمسه ایست پرگاری به گرد نقطه سرخت عذار سبز چنان که نیم دایره ای برکشند زنگاری هزار نامه پیاپی نویسمت که جواب اگر چه تلخ دهی در سخن شکرباری ز خلق گوی لطافت تو برده ای امروز به خوبرویی و سعدی به خوب گفتاری سعدی شیرازی