سعدی شیرازی
غزل های سعدی
غزل ۵۵۸: هر نوبتم که در نظر ای ماه بگذری
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هر نوبتم که در نظر ای ماه بگذری بار دوم ز بار نخستین نکوتری انصاف می دهم که لطیفان و دلبران بسیار دیده ام نه بدین لطف و دلبری زنار بود هر چه همه عمر داشتم الا کمر که پیش تو بستم به چاکری از شرم چون تو آدمیان در میان خلق انصاف می دهد که نهان می شود پری شمشیر اختیار تو را سر نهاده ام دانم که گر تنم بکشی جان بپروری جز صورتت در آینه کس را نمی رسد با صورت بدیع تو کردن برابری ای مدعی گر آنچه مرا شد تو را شود بر حال من ببخشی و حالت بیاوری صید اوفتاد و پای مسافر به گل بماند هیچ افتدت که بر سر افتاده بگذری صبری که بود مایه سعدی دگر نماند سختی مکن که کیسه بپرداخت مشتری سعدی شیرازی