حافظ شیرازی
غزل های خواجه حافظ شیرازی
غزل شماره ۱۵:ای شاهد قدسی که کشد بند نقابت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای شاهد قدسی که کشد بند نقابت و ای مرغ بهشتی که دهد دانه و آبت خوابم بشد از دیده در این فکر جگرسوز کاغوش که شد منزل آسایش و خوابت درویش نمی پرسی و ترسم که نباشد اندیشه آمرزش و پروای ثوابت راه دل عشاق زد آن چشم خماری پیداست از این شیوه که مست است شرابت تیری که زدی بر دلم از غمزه خطا رفت تا باز چه اندیشه کند رای صوابت هر ناله و فریاد که کردم نشنیدی پیداست نگارا که بلند است جنابت دور است سر آب از این بادیه هش دار تا غول بیابان نفریبد به سرابت تا در ره پیری به چه آیین روی ای دل باری به غلط صرف شد ایام شبابت ای قصر دل افروز که منزلگه انسی یا رب مکناد آفت ایام خرابت حافظ نه غلامیست که از خواجه گریزد صلحی کن و بازآ که خرابم ز عتابت حافظ شیرازی