کلیم کاشانی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۵۷۷: زهی بعشق رخت کار شمع سربازی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زهی بعشق رخت کار شمع سربازی زنسبت قد تو سرو در سرافرازی زگریه باخته ام دیده را همین باشد بنزد دیده وران معنی نظر بازی چنین بخاک گر افتاده ام ز پستی نیست که ریخت بال و پرم از بلند پروازی بسان شعله شمعست الفت من و تو بمن یکی شده ای لیک در نمی سازی غبار من بره دوستی نشسته چنان که برنخیزد اگر رخش کین برو تازی بدستگیری واماندگان چنان خو کن که نقش پا را هم بر زمین نیندازی کلیم پیر شدی تا بکی چو طفل سرشک ز تیغ خوبان در خاک و خون کنی بازی کلیم کاشانی