کلیم کاشانی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۵۰۰: بچاک سینه نه مرهم پی دوا بندم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بچاک سینه نه مرهم پی دوا بندم ره فرار به صبر گریزپا بندم نبسته است کس از چاره راه برغم عشق بروی سیل چه سود ار در سرا بندم در آن چمن که گل وصل دسته بندد غیر مرا بس اینکه نگه را به پشت پا بندم بروز عید چو قربان کنی حریفانرا مرا بگوی که دست ترا حنا بندم شمار هر سر موی تو گر دلم باشد همه بموی میان تو دلربا بندم بیک نگاهم از آن چشم فتنه جو بنواز که دست فتنه افلاک بر قفا بندم بهم به پیچم تار دل و رگ جان را که صید معنی وحشی بمدعا بندم سفر ز جور تو ناچار شد مگر یکچند ز خاک غربت مرهم بزخمها بندم بروز عید هوس گر کنم خودآرائی بخویش زیور از نقش بوریا بندم کلیم نیست گشایش چو با کلید طلب چو قفل بسته لب از حرف مدعا بندم کلیم کاشانی