کلیم کاشانی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۴۹۳: هرگز آشفته ز بد گردی دوران نشدم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هرگز آشفته ز بد گردی دوران نشدم داد خاکم همه بر باد و پریشان نشدم آه ازین غفلت سرشار که چون ساغر پر جان بلب آمد و از گریه پشیمان نشدم طالعی خصم شکن در همه میدان دارم وین هنر بین که بکس دست و گریبان نشدم چون لب زخم دلم خنده بی گریه نکرد گل گل از عشق شکفتم من و شادان نشدم بسکه با نیک و بد خلق ندارم کاری منکر و معتقد گبر و مسلمان نشدم گل نقش و قدمم در چمن بیقدری لایق گوشه دستار عزیزان نشدم در ره دشمنی خویش چه ثابت قدمم خاری از پا نکشیدم که پشیمان نشدم گل روی سبد گلشن پژمردگیم ابر از گریه بتنگ آمد و خندان نشدم تا ندادم سر خود در ره آنشوخ کلیم همسر طایفه بیسر و سامان نشدم کلیم کاشانی