کلیم کاشانی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۴۹۲: ما که پیش از مرگ آسایش تمنا می کنیم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ما که پیش از مرگ آسایش تمنا می کنیم شکوه از بد گردی افلاک بیجا می کنیم چون بکوی خاکساری سرکشی از سر نهیم تا هوای خشت بالین را ز سر وا می کنیم ما خس سیلاب سودائیم و در سیر سلوک گر بدریا می رویم، ار جا بصحرا می کنیم ترک و تجریدی که ما داریم بی اجرست، حیف چون زرشک اهل دنیا ترک دنیا می کنیم کار فردا را زما امروز می خواهند و ما هر چه را امروز باید کرد فردا می کنیم چاره کم کن تا جفای دهر هم کمتر شود افکند صد عقده در کار ار یکی وا می کنیم بسکه هر جا شکوه افلاک و انجم کرده ایم شرمساری می کشیم، ار سر ببالا می کنیم گر بکنج عزلت از تنهائیم گیرد ملال ما و عنقا هر دو در یک آشیان جا می کنیم خواه صبر و خواه دل هر چیز گم شد از کلیم جمله را در کوچه زلف تو پیدا می کنیم کلیم کاشانی