کلیم کاشانی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۴۸۱: کامی ز روزگار ستمگر گرفته ایم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کامی ز روزگار ستمگر گرفته ایم خود را اگر بخاک برابر گرفته ایم گرمی ز جزوناری ما برطرف شدست از بسکه حرف سرد بتن بر گرفته ایم پر را بشکل خنجر صیاد دیده ایم سر را ز شوق آن بته پر گرفته ایم دریا بما رسیده اگر از می مراد همچون صدف زآبله ساغر گرفته ایم هرگز نگشته دود شکایت زما بلند گر همچو شعله ز آتش غم در گرفته ایم دندان که در غم تو نهادیم بر جگر گوئی ز پنبه روزن مجمر گرفته ایم بگذر ز کام تا بکنار تو جا کند این بند را ز رشته گوهر گرفته ایم تا رفته ایم در پس زانوی غم کلیم جا در پناه سد سکندر گرفته ایم کلیم کاشانی