کلیم کاشانی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۴۶۸: ز سوز عشق چه هنگامه فغان بندیم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز سوز عشق چه هنگامه فغان بندیم چو شمع کشته ازین ماجرا زبان بندیم نهال سرکش گل بیوفا و لاله دو رو درین چمن به چه امید آشیان بندیم دمیکه ما گره از کار عیش بگشائیم خیال بوسه بر آن خاک آستان بندیم متاع خانه دل آنچنان بیغما رفت دری نماند که بر روی دشمنان بندیم هزار شکوه یکی کردم و کسی نشنید گذشت آنکه زیکحرف داستان بندیم گره بموی چو افتاد باز نگشاید غنیمت است بیا دل در آن میان بندیم کلیم سایه شاه جهان چو بر سر ماست به پشت چرخ دگر دست کهکشان بدیم کلیم کاشانی