کلیم کاشانی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۴۶۷: باز عید آمد بغل گیری مینا می کنم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
باز عید آمد بغل گیری مینا می کنم از کجا یاری چو او خون گرم پیدا می کنم پندگویان کهنه دیوارند و من سیلابشان منعشان تا چند باید، روبصحرا می کنم همچو خار پا بجای خود کسی نگذاردم با چنین طالع اگر در خاطری جا می کنم خط دمید، اکنون از آن لب کام دل خواهم گرفت شام چون شد روزه امید را وا می کنم بسکه بر هم خورده ام سررشته را گم کرده ام خاطر جمع از سر زلفت تمنا می کنم بر سر خوان بلا تنهانخوردم رزق خود یک برش زخم ترا قسمت بر اعضا می کنم شیشه و ساغر کلیم از وضع من آزرده اند این نه میخواریست قبض روح مینا می کنم کلیم کاشانی