کلیم کاشانی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۴۶۵: غم مسکن و فکر مأوا ندارم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
غم مسکن و فکر مأوا ندارم عجب نیست گر در دلی جا ندارم درین بحر از خجلت تنگ ظرفی حبابم که چشمی ببالا ندارم شکفته رخ از فقر همچون سرابم ترشروئی ابر و دریا ندارم خرد چیست از فکر دنیا گذشتن نگوئی که من عقل دنیا ندارم چرا در غم ماست پیوسته زلفت در آن کوچه من خانه تنها ندارم جنونم دل از سنگ طفلان فکندست ز شرمندگی روی صحرا ندارم گدای در دلبرانم چو شانه بجای دگر دست گیرا ندارم بآئینه زانوی خویش گاهی سری می کشم روی درها ندارم نخواهد رسیدن بمقصود دستم اگر آبله در ته پا ندارم کلیم از سر آرزوها گذشتم گواهم که بر بخت دعوا ندارم کلیم کاشانی