کلیم کاشانی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۴۴۲: منکه دور از وطنم عیش تمنا نکنم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
منکه دور از وطنم عیش تمنا نکنم بقفس تا نرسم بال و پری وا نکنم نتوان درد سر از گریه هر شمع کشید بی سبب خوی بتاریکی شبها نکنم کو دماغی که به بیگانه کنم آمیزش دیدن آینه را منکه تمنا نکنم دعوی صبر و دل و دین همه باطل باشد گر دل گمشده در زلف تو پیدا نکنم تاب همچشمی پروانه نخواهم آورد شمع را با قد رعنای تو همتا نکنم منصب یمن قدم همچو بهارم ندهند دشت را سبز گر از آبله پا نکنم چون سر شیشه می بسته دهان آمده ام سر حرفی که ازو خون نچکد وا نکنم عادتم تا نشود شکوه ارباب کرم سایه از ابر باین بخت تمنا نکنم رتبه هستی حلاج مرا منظور است پنبه را بیهده تاج سر مینا نکنم ای که گفتی که مکن عربده زین بیش کلیم مستم از گردش آنچشم مکن تا نکنم کلیم کاشانی