کلیم کاشانی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۴۳۵: با که گویم آنچه زان نخل تمنا دیده ام
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
با که گویم آنچه زان نخل تمنا دیده ام زان قد آشوب قیامت را دو بالا دیده ام حالی من شد که در هر حال باید شاد زیست قهقهه کبک دری را در قفس تا دیده ام فاخته آنروز تا شب گشته بر گرد سرم گر شبی در خواب سو قامتش را دیده ام در رهائی تلاشم گرچه سیلابم برد تا صلاح کار خود را در مدارا دیده ام جرم چشم عیب بین خویشتن دانسته ام هر قدر ناخوش که از ابنای دنیا دیده ام نخوتی دارد قناعت، حیف کان نقص منست خویش را تا قانعم همسر بدریا دیده ام کار خود هر جا که محکم کرده دهر بی تمیز مرغ را، زنجیر جای رشته برپا دیده ام در قفس یکسال می باید بسر بردن کلیم دلگشائی گر همه یکدم ز صحرا دیده ام کلیم کاشانی