کلیم کاشانی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۴۳۴: دل شاد از آنم که دل شاد ندارم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دل شاد از آنم که دل شاد ندارم وارسته منم خاطر آزاد ندارم در راه تو جان بر لب و سر بر کف دستم شمع سحرم حاجت جلاد ندارم ترسم نبرد راه نسیمی بچراغم شب نیست که شمعی بره باد ندارم باید زمن آموخت ره و رسم اسیری عمریستکه در دامم و صیاد ندارم بینام باو نامه نویسم، چه توان کرد چون نام خود از شغل غمش یاد ندارم دامان ترم پاکتر از دامن دریاست شرمندگی از عصمت زهاد ندارم شب نیست که در دست پی مشق جراحت پیکان تو چون خامه فولاد ندارم با نیک و بدم همچو کلیم آینه صافست گر شمع شوم رنجشی از باد ندارم کلیم کاشانی