کلیم کاشانی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۴۳۲: بسکه از بار غم دهر گرانبار شدم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بسکه از بار غم دهر گرانبار شدم همه رو سجده کنان تا در خمار شدم شیشه پیچ دل از مستی من خود نشکست من باین دل شکنان از چه گرفتار شدم خرم از ابر بهاری نشدم طالع بین که درین باغ چو خار سر دیوار شدم خواهم آئینه دگر روی بمن ننماند بسکه از زشتی خود بر دل خود تار شدم تا کی ایدل زغم تنگدهانان زاری من بتنگ آمدم از وضع تو بیزار شدم بعد عمریکه بخواب من بیدل آمد گریه آبی برخم ریخت که بیدار شدم رفتم از هوش مکن مستم ازین بیش کلیم چشم بردار از آن چشم که از کار شدم کلیم کاشانی