کلیم کاشانی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۴۲۵: چون در مصاف حادثه آه از جگر کشم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چون در مصاف حادثه آه از جگر کشم تیغم نمی برد بچه امید بر کشم از گریه کور گشتم و بینائیم بجاست هر لحظه رشته مژه را در گهر کشم عمرم بباغبان نخل قدش گذشت یک ره ادب نهشت که تنگش ببر کشم حسرت نصیب، طایر این بوستان منم خمیازه در بهار ز گل بیشتر کشم خوش جامه ایست داغ ولی پرده پوش نیست صد پیرهن اگر بسر یکدگر کشم شوقم ز بسکه ساخته امیدوار تو بیوعده انتظار بهر رهگذر کشم بیمار بی طبیب چو چشم توام که نیست آن قوتم که منت هر چاره گر کشم با سرنوشت بد چکنم آه چاره نیست این آن نوشته نیست که خطش بسر کشم گردد سر بریده بصندل نیازمند جائیکه من ز دست غمت ناله بر کشم با آنکه هیچ وقت نیاید بکار من شب تا صباح ناله بمرگ اثر کشم خار شکسته در قدمم سبز می شود گر من کلیم پای بدامان تر کشم کلیم کاشانی