کلیم کاشانی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۴۱۸: دورم از فتنه که در سایه مژگان توام
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دورم از فتنه که در سایه مژگان توام خاطرم از همه جمعست پریشان توام ناله هرچند غبار تنم از جا برداشت طالع دون نرسانید بدامان توام زانجمن پیشتر از شمع برون خواهم رفت اینچنین گر بگدازد تب هجران توام منت دیده دگر بهر تماشا نکشم بسته ام چشم ز نظاره و حیران توام گر سررشته نسبت دو بود تاب یکیست موبمو در هم چون طره پیچان توام استخوانم همگی شانه شود بعد از مرگ بسکه در آرزوی زلف پریشان توام نه بمن سر و سری دارد و نه گل نظری این ثمر داد هواداری بستان توام گرم آنم که نهم داغ بفرق تو کلیم دگر امروز بفکر سر و سامان توام کلیم کاشانی