کلیم کاشانی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۴۱۶: بوی کین هرگز کسی نشنیده از آب و گلم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بوی کین هرگز کسی نشنیده از آب و گلم گر بخس آتش فتد از مهر می سوزد دلم چون قلم دارم سر تسلیم را در زیر تیغ هر کسم سر می زند گوئیکه خط باطلم نشئه آگاهیم، لیکن درین نخجیرگاه بر سر تیر همه مانند صید غافلم از در و دیوار می گیرم سراغ مرگ را رهنورد مانده ام در آرزوی منزلم شمع را مانم که از سیر و سلوکم ناامید هر کجا هستم زاشک خویشتن اندر گلم لاله وارم دل ز غم صد چاک شد در بیکسی هیچکس ننهاد غیر از داغ دستی بر دلم آرزوی یک دل از من در جهان حاصل نشد مایه نومیدیم، گوئی جواب سائلم بی ثمر نخلم، مرا یاری بغیر سایه نیست سایه خود با خاک یکسانست بنگر حاصلم تا قیامت خار غم در جان نمی ماند کلیم گر ز دل بیرون نمی آید، برآید از گلم کلیم کاشانی