کلیم کاشانی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۴۰۴: که دل بر جا تواند داشت پیش چشم شهلایش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
که دل بر جا تواند داشت پیش چشم شهلایش کشد ز آئینه بیرون عکس را مژگان گیرایش ره عشق ار بسر آید ندارد راه بیرون شد بساحل گر رسد کشتی همان دریا بود جایش بقتلم غمزه خونریز را همدست مژگان کن چه سود از تیغ تنها گر نباشد کارفرمایش همه رنگینی اشکم، همه رعنائی آهم زعکس آن گل رودان و یاد نخل بالایش کند قمری خیال سرو و بر خاک آشیان بندد بهر جا سایه افتد بر زمین از قد رعنایش سیه روزی باین خوش طالعی هرگز نمی باشد بکام دل چه خوش پیچیده زلفش بر سراپایش کلیم اندر ره عشقش بغارت داد سرمایه نماند هیچ با او غیرخاری چند در پایش کلیم کاشانی