کلیم کاشانی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۳۹۸: چشم جادوی تو در دلجوئی اهل نیاز
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چشم جادوی تو در دلجوئی اهل نیاز هیچ کوتاهی ندارد عمر مژگانش دراز رشته جان و رگ دل در خم مژگان اوست هیچکس دیدی بیک مضراب بنوازد دو ساز هر کسی سازی بذوق خویشتن سر می کند دل میان مطربان خوش کرده یار دلنواز جامه دیوانگی بر قد هر کس راست نیست از دو صد دیوانه یکتن نیست عریانی تراز در قمار عشق بازی با تو نقشم خوش نشست چون؟ نباشد اینچنین تو پاک بر، من پاکباز از نشان خون ناحق کشتگان او را چه باک بال گنجشک است فرش آشیان شاهباز تا نبود این تاج زرین بر سرش آسوده بود شمع افتاد از هوای سرفرازی در گداز شعر اگر وحی است محتاج سخن فهمان بود چون ممیز در میان نبود چه سود از امتیاز بیشتر ما را کلیم آفت رسد ز ابنای جنس شیشه از سنگست و از وی بیش دارد احتراز کلیم کاشانی