کلیم کاشانی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۳۹۶: نگویمت که دل از حاصل جهان بردار
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نگویمت که دل از حاصل جهان بردار بهر چه دسترست نیست دل از آن بردار اگر نسیم ریاض وطن هوس داری بناله دامن خرگاه آسمان بردار بعندلیب شنیدم که باغبان می گفت ز گلبنی که بود سرکش آشیان بردار براه عشق که زاری و عجز می طلبند ز ساز و برگ سفر چون جرس فغان بردار پیاله گر بکف آید به پند گو منکر چو گل بود نظر از روی باغبان بردار اگرچه صرفه پسندیده نیست از مستان چو شیشه جلوه کند شمع از میان بردار براه کعبه اگر می روم گوید عقل که از برای رگ نفس استخوان بردار زمانه هر چه دهد در بهای عمر مگیر ز بد معامله گلخن بگلستان بردار وطن تمام خس وخار بیکس است کلیم برو سواد وطن را از آشیان بردار کلیم کاشانی