کلیم کاشانی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۳۹۳: تا تیغ او بداد اسیران نمی رسد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تا تیغ او بداد اسیران نمی رسد یک سر بکوی عشق بسامان نمی رسد جائیکه پای خاطر من در میان بود آشفتگی بزلف پریشان نمی رسد از خود چو نگذری بمرادی نمی رسد سر تا بریده نیست بسامان نمی رسد در بیت ابروی تو که بی عیب آمده است جز دخل کج بخاطر مژگان نمی رسد ما طفل بوده ایم و شب جمعه دیده ایم هرگز بصبح شنبه مستان نمی رسد یکحرف بیش نیست سراسر بیان عشق اینطرفه ترکه هیچ بپایان نمی رسد کوتاهی زمانه بجائی رسیده است کز می دماغ باده پرستان نمی رسد چون شیشه شکسته زما دست شسته اند اصلاح ما بخاطر یاران نمی رسد پهلو تهی کنند ز مست برهنه تیغ ز آنرو نگاه یار بمژگان نمی رسد شعرت کلیم اگر همه شعری نسب بود نبود بلند تا بسخندان نمی رسد کلیم کاشانی