کلیم کاشانی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۳۸۹: ز تازه شاخ گلی خانه ام گلستان بود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز تازه شاخ گلی خانه ام گلستان بود گل بهار امیدم بجیب و دامان بود بجام آتش حسرت ز دود می ننشست بخانه خس و خاشاک برق مهمان بود ز چاک پیرهنش سیر گلستان کردم هزار رنگ گل بوسه در گریبان بود بکف پیاله، بسر باده، حرف بوسه بلب ز روزگار بسی کار ما بسامان بود درازدستی ما عاقبت چه گلها چید زگلشنی که ز شبنم گلش گریزان بود هزار قافله آرزوی لب تشنه مقام کرده بدور چه زنخدان بود هلاک آن شب قدرم که چشم بخت آنجا مجال خواب نمی یافت بسکه حیران بود کلیم تشنه که لب را ز گریه تر می کرد ز بختمندی میراب آبحیوان بود کلیم کاشانی