کلیم کاشانی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۳۸۵: دوران زکار بسته اگر عقده وا کند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دوران زکار بسته اگر عقده وا کند دست شکسته را ببریدن دوا کند بسیار کفش آبله ها پاره می شود تا کس سراغ آن گهر بی بها کند زاهد زبس بمکتب تعلیم کودنست استاد خواهد ار همه کسب هوا کند تا چند دست بر سر و پایم بگل بود عیش آن بود که عاشق بیدست و پا کند هر جا که مستمع بسخن دیر می رسد بگذار تا زبان خموشی ادا کند بر روی شاهد سخن ابروی دلکشی است آرایشی که ناخن دخل بجا کند لب تشنه تا بچاه نیفتد نیابد آب میراب روزگار چو حاجت روا کند ناصح نمی توان بفسون دل ازو برید کس چون سپند سوخته ز آتش جدا کند افتاده ام ز دیده روشندلان کلیم از دیدن من آینه رو بر قفا کند کلیم کاشانی