کلیم کاشانی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۳۷۵: شکفت غنچه و این عقده ام بدل جا کرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شکفت غنچه و این عقده ام بدل جا کرد که دهر چون گره از کار بسته ای وا کرد پسند خاطر یک تن نیم چه چاره کنم که بی نفاق بیکدل نمی توان جا کرد بکشوری که سر زلف ها پریشانست نمی توان سر شوریده مداوا کرد نه دشمنم برقیبان چرا بمن نرسید فلک وصال تو را گر نصیب اعدا کرد کسیکه مشق مدارائی از کمان گرفت بهیچ خصم نمی بایدش مدارا کرد که دید دیده گریان من که گریه نکرد بغیر دوست که پنداشت سیر دریا کرد بضبط دامنم اکنون سرشک تن ندهد که طفل خود سر عادت بسیر صحرا کرد زطره تو هر آن عقده ایکه شانه گشاد بیادگاری زلف تو در دلم جا کرد بجور دوست که تن همچو ما نهاد کلیم بگل حساب شد ار خاک بر سرما کرد کلیم کاشانی