کلیم کاشانی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۳۷۱: لبم ز بستگی دل اگر چه وا نشود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
لبم ز بستگی دل اگر چه وا نشود چو لاله خون جگر خوردنم قضا نشود بیک لباس مقید مشو که ساختگیست اگر گهی به تنت پیرهن قبا نشود دل ضعیف چنان جذبه قوی دارد که تیر هیچ بلائی ازو خطا نشود کلید چاره و تدبیر تا نگردد گم دری که بسته بروی امید وا نشود گرفته دامن غم می کشم بخانه دل که جز بمهمان آرایش سرا نشود حدیث عشق تو با هیچکس نمی گویم شرر ز آتش سودای ما جدا نشود کمند طره او بار یک جهان دل را نمی تواند برداشت تا دو تا نشود سعادت ازلی را بکسب نتوان یافت که زاغ از خورش استخوان هما نشود چنان مکن که کلیم از در تو پا بکشد شکسته دل شده باری شکسته پا نشود کلیم کاشانی