کلیم کاشانی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۳۶۴: ایخوش آندم که دلت از سر کین برخیزد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ایخوش آندم که دلت از سر کین برخیزد بنشینی و ز ابروی تو چین برخیزد تا بکنج دل من جای نبیند اول نیست ممکن که غباری ز زمین برخیزد هر که صیاد، تو آن وقت بدامش آئی که ز پیری نتواند ز کمین برخیزد کار مژگان سیه مست تو شد کج روشی هر که برخاست ز میخانه چنین برخیزد سرم از زانوی اندوه جدا خواهد شد سرنوشتم اگر از لوح جبین برخیزد آخر ایشوخ جهانسوز سواری تا چند تا بکی آتش از خانه زین برخیزد تا تو رفتی ز کنارم بنظرها خوارم بشکند قیمت خاتم چو نگین برخیزد این زمان رانیم از بزم و ندانی که کلیم آید آنروز که گوئی بنشین برخیزد کلیم کاشانی