کلیم کاشانی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۳۴۷: تا تو رفتی جان دگر آمیزشی با تن نکرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تا تو رفتی جان دگر آمیزشی با تن نکرد عکس در آئینه بیصورت دمی مسکن نکرد پاک طینت با گرانان سازگاری می کند آب آهنگ جدائی هرگز از آهن نکرد مفلسان را کس نمی خواهد، زمینا کن قیاس تا تهی شد دیگرش کس دست در گردن نکرد توده خاکستر دلها بگردون تا نرفت روزگار آئینه خورشید را روشن نکرد بسکه بی آرامیم در عشق او تأثیر داشت کینه ام یک لحظه جا در خاطر دشمن نکرد سبزه گل را که بینی آتش و خاکسترست چشم یک بین امتیاز گلشن از گلخن نکرد در گلستان هم دل خرم نباید داشتن غنچه تا نشکفت کس بیرونش از گلشن نکرد بسکه با تاریکی شبها کلیم الفت گرفت خانه روشن از چراغ وادی ایمن نکرد کلیم کاشانی