کلیم کاشانی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۳۳۷: پرپیچ و تاب و تیره بی امتداد بود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
پرپیچ و تاب و تیره بی امتداد بود این زندگی که نسخه ای از گردباد بود دل از سر امید اگر برنخاستی جا تنگ بر نشستن نقش مراد بود هر صید کام کز پی او می دوید دل هر گه بدام آرزو افتاد باد بود خوش وقت بیغمی و جوانی که داشتیم صد باعث طرب که یکی طبع شاد بود از آسمان گشایش کاریکه دیده ام از شست او خدنگ بلا را گشاد بود هر عقده غمی که بکارم فلک فکند مشکل گشاتر از گره اعتقاد بود از عشق در زمان تو بیگانه گشت حسن ورنه میان شعله و شمع اتحاد بود در جام لاله و گل این باغ کرده اند خونابه غمی که ز دلها زیاد بود در زیر زنگ حادثه گم شد زمن کلیم آندل که همچو آینه روشن نهاد بود کلیم کاشانی