کلیم کاشانی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۳۳۰: زخوان غیب یکنعمت نصیب ما و ساغر شد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زخوان غیب یکنعمت نصیب ما و ساغر شد زخون خوردن چرا نالیم کاین روزی مقدر شد دل از آمیزش بیگانه و خویشان بتنگ آمد بیابان جنونی کو که صحبت ها مکرر شد در حرص ار برویت بسته گردد گنجها یابی توانگر گشت محتاجیکه او محروم ازین در شد نگه در نیمه ره ماند زبس کز گریه نم دارد چه پرواز آید از مرغی که او را بال و پرتر شد چه تکلیف نشستن می کنی آشفته حالی را که بیرون رفتنش از بزم همچون دود مجمر شد نیم نومید کوته گشت اگر از وصل او دستم بته خواهد رسیدن شمع اگر پروانه بی پر شد کلیم اشکت زسر نگذشته دست و پا مزن چندین درین آب تنک زینسان نمی باید شناور شد کلیم کاشانی