کلیم کاشانی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۲۸۲: چند دل تلخی غم را شکرستان داند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چند دل تلخی غم را شکرستان داند خاک را بر سر سودازده سامان داند گر حق راه طلب را بشناسد سالک دیده را خاتم انگشت مغیلان داند هر که سوداگر کالای وفا شد باید که کسادی را آرایش دکان داند جاهل ار خود را دانسته بچاه اندازد از جفای فلک و گردش دوران داند هر کرا تنگدلی عینک بینائی داد صبح را تیره تر از شام غریبان داند دل که از چاشنی درد خبردار بود پاس غمهای ترا خدمت مهمان داند پند گو ترک من غمزده نتواند کرد وز بهشتی چو تو قطع نظر آسان داند مرد بیداد کلیم است که بر تارک خویش سایه تیغ ترا سنبل و ریحان داند کلیم کاشانی