کلیم کاشانی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۲۷۹: تا در ره تو چشم امیدم دچار شد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تا در ره تو چشم امیدم دچار شد طوفان چار موجه بدهر آشکار شد بر خاک آدم اینهمه باران غم که ریخت سیلش روان ازین مژه اشکبار شد شمع ار بود چه باک زتاریکی شبست گو بخت تیره باش اگر عشق یار شد راه نفس بسینه ام از گریه بسته گشت شادم از اینکه آینه ام بیغبار شد یک خلعت عنایت گردون رسا نبود من تشنه ماند ار مژه ام اشکبار شد تن به تیغ جور گرت شهرت آرزوست کاندم که زخم خورد نگین نامدار شد نام و نشان عشق بغیر از هوس نماند از سیل رفته خار و خسی یادگار شد صید مگس مکن، دل اهل هوس مبند در دام طره ایکه ملایک شکار شد جز من رفیق در ره افتادگی نداشت روز ازل که نقش قدم خاکسار شد از خاک برگرفته دوران چونی سوار دایم پیاده رفت اگرچه سوار شد هر جا کلیم نوخطی آورد در نظر بهر جنون کهنه او نوبهار شد کلیم کاشانی