کلیم کاشانی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۲۷۸: درین گلشن ز بدخوئی گل از آب روان رنجد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
درین گلشن ز بدخوئی گل از آب روان رنجد نسیمی گر وزد سرو سهی از باغبان رنجد کهن شد جرم و رنجش تازه تر گردید طالع بین که بهر یک گناه آن بیمروت هر زمان رنجد بسان خنده سوفار عیشم نیست جز نامی همان را باز پس گیرد زمین گر آسمان رنجد سراپای وجودم بس که خو کردست با دردت نشان ناوکت گر نیست مغز از استخوان رنجد ز مژگانش مرنج ایدل که در این پرده می مانی که خواهد داد صلحش دزد اگر از پاسبان رنجد بغیر از ناله محمل که بیفریاد رس باشد چه می آید زدستش گر جرس از کاروان رنجد در آن محفل که مهمانی تو شمع آزرده برخیزد بلی دایم طفیلی از سلوک میزبان رنجد زشوخی حسن از بس جلوه در بازار می خواهد گل از شوق دکان و گلفروش از گلستان رنجد کلیم احوال دل از من چه می پرسی نمی دانی چه باشد حال مخموری کزو ساقی بجان رنجد کلیم کاشانی