کلیم کاشانی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۲۵۶: گر سیل فتنه خیزد دل را چه مشکل افتد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر سیل فتنه خیزد دل را چه مشکل افتد جز اشک نیست ما را باری که بر گل افتد عاقل بکار دنیا بسیار لاابالیست همسایه جنونست عقلی که کامل افتد سیلاب اشک مجنون تا دشتبان وادیست کی گرد می تواند دنبال محمل افتد از لرز بیقراری عکس افتد از کنارش آینه گر برویت روزی مقابل افتد یکدست تیغ و شهری سرگرم سرخ روئی یک بخیه زخم شاید در دست صد دل افتد گر روزگار خواهی از تو حساب گیرد آسان شمار بر خود کاریکه مشکل افتد دریادلان کریمند در آنچه خود نخواهند تا خس بود کی از بحر گوهر بساحل افتد راه گریز را هم چالاکیئی ضرور است چون می گریزد از کار طبعی که کاهل افتد کار کلیم باشد آنجا مگس پرانی هر جا که دلربائی شیرین شمایل افتد کلیم کاشانی