کلیم کاشانی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۲۵۴: خوش آنکه کنج غم خود بگلستان ندهد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خوش آنکه کنج غم خود بگلستان ندهد سرشک سرخ بصد باغ ارغوان ندهد کدام گنج که در کنج خاکساری نیست رو از زمین بطلب هر چه آسمان ندهد زفیض باطنی پیر جام محرومست کسیکه دست ارادت به میکشان ندهد من از جفای تو رسوا شدم که تیر ستم نمی شود هدف خویش را نشان ندهد مجاوران چه خبر از مسافران دارند خبر زحال دل گمشده زبان ندهد زراه پرخطر عشق هیچ نیست عجب که جاده مار شود ره بکاروان ندهد بنای دوستی دهر سست شد چندان که کاه پشت بدیوار این زمان ندهد زرنج گرسنگی چونکه تشنگی بهتر است خوش آنکه آبرخ خویش را بنان ندهد کلیم بوسه چه خواهی باین تهیدستی از آن حریف که دشنام رایگان ندهد کلیم کاشانی