کلیم کاشانی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۲۴۱: زیک قطره سرشکم تن زجا شد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زیک قطره سرشکم تن زجا شد بلی اشک از رخ من کهربا شد بمن نوبت نداد آنچشم پرحرف پس از عمریکه راه حرف وا شد حنای پنجه قاتل نشد حیف که خونم آب از شرم بها شد همیشه در طریق حق شناسی اگر گم گشت راه از رهنما شد بیکتائی علم گردید زلفش بزیر بار دلها تا دو تا شد ندیدم جز غبار خاطر از چرخ نصیبم کرد ازین نه آسیا شد بافسر گر رسد رفعت نیابد سری کز کرسی زانو جدا شد چو ندهد فرصت بر خوردن از کام بگیر آن کام کز گردون جدا شد کلیم از ننگ عریانی برآمد تنش را جامعه نقش بوریا شد کلیم کاشانی